شیوع کرونا و افزایش آمار مرگ و میر در ایران و سراسر جهان باعث شد تا برگزاری مراسمهای سوگواری برای عزیزان و درگذشتگان به صورت حضوری امکانپذیر نباشد و همین مسئله موجب شد، تا اعلام اخبار فوت و درگذشت بستگان در شبکههای اجتماعی به یک رویه غالب بدل شود؛ اگرچه در این روش، نزدیکان و دوستان از طریق ارتباطات مجازی با شخص مصیبت دیده به ابراز همدردی میپرداختند اما مشکل اینجاست در برخی موارد، مصیبت دیدگان اصرار به تکرار و یادآوری غم رفته دارند و همین موضوع، در روح و روان مخاطبان شخص نیز رسوخ کرده و بر روحیه آنان نیز اثر میگذارد.
جدا از فوت عزیزان در جریان کرونا، بسیاری از مادران در سوگ فرزندانشان یا مردان و زنان در سوگ همسرشان یا برخی افراد در سوگ دوستانشان تا مدتهای زیادی اقدام به بازنشر تصاویر اشخاص فوت شده کرده یا حتی اقدام به ساخت صفحاتی در شبکههای اجتماعی به نام آنان کرده و مدام درگذشت آنها را با عبارات و الفاظی که افاده بر انتقال غم و اندوه بیپایانی دارد، بازنشر میکنند. اگرچه به لحاظ طبیعی، افراد در دنبال کردن صفحات مجازی مختار هستند ولی در برخی موارد، دوستان و نزدیکان نیز احساسات مشابهی دارند، به اجبار یا اختیار، این صفحات را دنبال میکنند یا به واسطه بازنشر مطالب آن، مجبور به دیدن محتواها هستند و از این طریق در معرض آن قرار می گیرند.
نتایج یک پژوهش علمی داخلی نشان میدهد که کاربران در مواجهه به سوگواری برای مرگ یک نفر با کامنتهای مثل «ابراز ناباوری و انکار»، «ابراز غم و اندوه به علت مهیا نبودن شرایط برای آخرین وداع»، «ابراز همدلی»، «اسطورهسازی از متوفی»، «احساس ناراحتی از حاضر نبودن کنار خانواده متوفی به علت ترس از ابتلا به بیماری» و «نقش فضای مجازی برای دیرفراموشی مرگ» به ابراز احساسات با مصیبت دیدگان میپردازند. در این موارد کاربران غالباً به ابراز غم و اندوه و عرض تسلیت به بازماندگان فرد متوفی و بیان احساسات درباره فرد متوفی میپردازند که گریه و اشک و آه آنها با استفاده از ایموجیهای مرتبط بروز داده میشود. اگرچه در ظاهر با گذشت مدتی، این فضا تغییر خواهد کرد ولی واقعیت این است که با تکرار و یادآوری مرگ افراد، «دیر فراموشی مرگ افراد» منجر به تلنبار شدن احساس غم، یاس و سرخوردگی در سایر افراد شده و احساس شادی را در آنها کمرنگ میکند.
این شرایط در حالی است که نتایج یک تحقیق جهانی که در نشریه تایم هم منتشر شده حاکی از این است که اینستاگرام به عنوان یک شبکه اجتماعی فراگیر، عامل احساس بدبختی در افراد است و کابران این شبکه اجتماعی ۶۳ درصد بیشتر از کاربران دیگر شبکههای اجتماعی احساس بدبختی میکنند. علاوه بر این تاثیرات منفی این شبکه بر سلامت روان افراد، باعث شده تا اینستاگرام بدترین شبکه اجتماعی از این لحاظ لقب بگیرد. این تحقیق جهانی، وقتی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که آمارها نشان میدهد که 50 درصد ایرانیان از اینستاگرام استفاده میکنند. در این شبکه مردم مدام در حال خودنمایی و تفاخر و تفرعن عدهای از اینفلوئنسرهایی هستند که مدام داشتههایشان را به رخ مردم میکشند و حس سرافکندگی و خودتحقیری را در آنها پرورش میدهند و از سوی دیگر، در آماج، غمباریها و سوگواریهای شخصی هستند که افراد در پی از دست دادن عزیزانشان به بازنشر مدام آن اقدام میکنند.
بدون شک آسیبهای روانی ناشی از تلبار احساسات غمبار، هم برای شخص مصیبت دیده و هم برای اطرافیانی که در معرض بازنشر عکسها، پیامها و احساسات ناشی از غم هستند، میتواند در بلندمدت اثرات جبران ناپذیری بر جای گذاشته که اثر آن هم بر شخص و هم بر جامعه او قابل مشاهده است. احساس غم و افسردگی، اشخاص را از حرکت و پویایی بازداشته و جلوی پیشرفت آنها را می گیرد. علاوه بر آن، درمان افسردگی و غم مستمر، نیاز به هزینه و زمان زیادی دارد که اگر به موقع، اقدام نشود، آثار جبران نشدنی بعدی بر فرد خواهد داشت.
اقدام غیرمسئولانه برخی افراد، در کشاندن غمهای شخصی به محیط عمومی شبکههای اجتماعی، نه تنها از احساس غم آنها کم نمیکند بلکه به دیگران نیز آسیب میزند. موضوعی که رسانهها و صداوسیما و دستگاههای فرهنگی و تبلیغی باید در جهت کاهش آن تلاش کنند.
ارسال نظرات